Khafan - Fresh L

Have you ever have a dreams That HM you had HM you Would you can you do you Do HM you want it so much that You can do anything? ای بابا خفن تو رو خدا بذار بریم جلو ما رو نبند بابا خفن جوک نگو بذار برو ما رو دیگه نخندون بابا خفن امثال تو همیشه نقشاشون کمرنگ بود بابا خفن خفه میشی یا که یه جا باید ازت کَند دندون هه کدومشون بابِ میلته به پا پرم نخوره به پرت گِره که داستانش تَه نداره برسه أ بیخ بریدمت تو رو حکم اگه بشه دل هه اون رو سگو هنو ندیدی دفعه بعد هم میگن یکی مصدوم داد نکته رو بگیر بعدم هم لای داشیات برو بگو که بیخودی نریزن دون باز از اونور بدو برو از اون در قاطی اونا که قانونو نشکوندن چیه غوله تا میزد خوندن تخاشون همیشه تو گلو چسبوندس هه پَ میشن هر روز هم ارزونتر احمقا همیشه دنبال پسموندن مهم نی براشون تهِ بازی چی میبرن فقط میخوان برسن به تهش زودتر ای بابا خفن تو رو خدا بذار بریم جلو ما رو نبند بابا خفن جوک نگو بذار برو ما رو دیگه نخندون بابا خفن امثال تو همیشه نقشاشون کمرنگ بود بابا خفن خفه میشی یا که یه جا باید ازت کَند دندون میگی جنگ سر عقیدست هه این خب داستان همیشست تو الگوت أ رو اَکتهای بقیست و من ولی نقش پیِ خلق یه پدیدست برا تو تلخ میشه حقیقت من نه حتی اگه سخت بخوام بگیرم شیرینتره اَ اون لبِ داف کنارته حرفامو فقط همین وحشیا میگیرن پَ بدو فرار بدو کَلان سِری بعد هم پاسکاری میشی زیر کیر من و برادرام بدو جیمی تو خودِ چینی این فاز تو رو ده سال پیش داشتیم و حالا اینی خار پاره میگه قُلمه برو بینیم ماها تازه دو روزه با ضبط تو سراشیبیم تنگه که اصلاً جایِ تو نی انقدی موندم که داره بهم حال میده آب شیرین بابا خفن بابا خفن بابا خفن خفه میشی یا که یه جا باید ازت کَند دندون بابا خفن بابا خفن بابا خفن جوک نگو بذار برو ما رو دیگه نخندون قضیه رو دیگه داش نرو وا بده کیش بدی میشی مات آخه معامله داستانِ ما رو داش جفی شاهده دنبال اینی مثِ خاک ما رو راه بده بریم توی دلش سیسا ولی فرش پس پُر نکن جلو ما و کن و بده قِرش کم و بیش آمار هم میگی داری پَ شده داستانِ پیرزن و خونه خالی میشکنی بابا نیا جلو تصویر رخو بگیر رو اون دونه های تسبیحت دودمانت آبه فقط با یه تصمیمه به والله که جدّیم اینا دیگه لفظ نی وقته شرا نیستی که اما من هستم اینو پلیس میگه هر بارم تا که ایست میده میدونن که تهشم قاضی با ما میز چیده خودِ مافیا قدیمی شاکیا زیادن و قاضیا صمیمی چیه مثل اینکه تو این وادیا غریبی بیت شاهکاره غول دستساز علی بی علی بی علی بی علی بی اینا هیپ هاپ ها بندری نی فازِ بچه پایین هم نگیر بیخودی ج ج کنی اینجا ما یه عمره خودمون گوجه بازیم داداش به قرآن درسامون هم پاس کردیم بیخودی شلوغش هم نکن در ضمن ما فقط تو آهنگ هم نیستیما مثل خیلیا رو در رو

X Project General ... fighters have annihilated the enemy. General. The general: Hurry up; tell me what's happened. What's the outcome of the battle? The subordinate: Well, it is failed, sir. The general: What do you mean 'failed'? The subordinate: The Astro fighters launched (from) Pluto Base have been completely destroyed in course of action, sir. The general: That means invasion is imminent. The adviser: Yes, sir. We don't have time to assemble our ocean fleet now. The general: Our only hope is the X Project. Contact our moon base. The adviser: Yes, sir. Contact Doctor ... moon base. The subordinate: Yes, sir. --- The doctor: I've heard of the bad news. The general: Doctor, I need your help. The doctor: Nothing I can do, General. The general: You must. The Astro fighters have been completely destroyed. --- X Project; even the name sounds mysterious. I wonder what it will mean? I guess we'll soon know. --- The general: Finally the time has come to launch our secret X Project. The doctor: But it's only 90% ready, General. The general: Well, in other words it's almost completed. --- Any time you like, we'd appreciate knowing what X Project is all about. The doctor: You'll know its secret soon enough.

He dreamed that he found a looking glass Through which he could view his time The past and the present lay open to him To survey the expanse of his life So he followed the pictures that led to the past 'Til he looked on himself as a child His features were stark and his future was grim Yet still on occasion he smiled But the child that exists is extant over time And into the present is drawn The mark on the child is the fate of the man Though the life of the man lingers on And the pain now known to him Reflects from the mirror both out and in A prescience he cannot ignore On the walkway that leads to death's door He dreamed of a man with a looking glass Through which he could view his time The past and the present lay open to him To survey the expanse of his life