Avaz - Mahasty

Genç yaşındaki serseri hallerin Ne düşündüysen deli deli Her ağladığında güzelleşti gözlerin Yer etmiş acı en dibine kalbinin Sanma ki yalnız günlerini görmedim, ah Çöllerde açan çiçek gibi savaşcan' daha Avaz avaz haykır içindekini Dökül hadi, bütün hatalarımız denk Sevgim baki ölesiye dek Sevene görünür auran hep Gün boyu kalbinin içi güneş Söndürmek isteyenlere ateş Kırmaya bulurlar sudan sebep Namluyu dayadın kafana hep Çevir bi' dеğişsin artık hedef Havluyu atmanın sırası değil Kеndini sevmeyi görevin bil Kafana esince çık hadi gel yanıma Geriye bakıcak bolca vakit yok önüne bakcan' Yağmuru yağdıran bereket havada kokusu toprağın Canını sıkanı geride bırak ya Harbi olsun, sözündeki her bi' harfin ruhundan toz Ebediyen görüncek o mazindeki poz Tükeniyo' derdin, hafiflik hissi gelcek hepsi boş Önemi kalmaz artık kim düşman kim dost

حالم عوض می شه حرف تو که باشه بی اعتمادم کن به همه دنیا یا اینکه با من باش کنار من تنها کنار من تنها کنار من تنها (کنار من تنها) از اولین جمله ات فهمیده بودم زود عشقای قبل از تو سوتفاهم بود (سوتفاهم بود) اونقدر می خوامت همه باهات بد شن با حسرت هر روز از کنار ما رد شن حالم عوض می شه حرف تو که باشه اسم تو بارونه عطر تو همراشه اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست کی با تو آروم شد اصلا مشخص نیست بی اعتمادم کن به همه دنیا یا اینکه با من باش کنار من تنها کنار من تنها کنار من تنها از اولین جمله ات فهمیده بودم زود عشقای قبل از تو سوتفاهم بود حالم عوض میشه حرف تو که باشه اسم تو بارونه عطر تو همراشه اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست کی با تو آروم شد اصلا مشخص نیست حالم عوض می شه (حالم عوض می شه) حرف تو که باشه (حرف تو که باشه) حالم عوض می شه حرف تو که باشه اسم تو بارونه عطر تو همراشه اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست کی با تو آروم شد اصلا مشخص نیست حالم عوض می شه

عاشق سرمست و بی پروا منم بی خبر از بی خبر از خویش و از دنیا منم شمع و پروانه منم مست میخانه منم رسوای زمانه منم دیوانه منم رسوای زمانه منم دیوانه منم یار پیمانه منم از خود باشد خبرم رسوای زمانه منم دیوانه منم رسوای زمانه منم دیوانه منم تو ای خدای من شنو نوای من زمین و آسمان تو میلرزد به زیر پای من مه و ستارگان تو میلزد به زیر های من رسوای زمانه منم دیوانه منم رسوای زمانه منم دیوانه منم وای از این رسوا دل من مست و بی پروا دل من سرمایه سودا دل من رسوا دل من داغ حسرتها دل من داغ حسرتها دل من سرمایه سودا دل من رسوا دل من رسوا دل من چون باد صبا در به درم با عشق و جنون همسفرم شمع شب بی سحرم از خود نبود خبرم رسوای زمانه منم دیوانه منم رسوای زمانه منم دیوانه منم

عقرب زلف کجت با قمر قرینه تا قمر در عقربه کار ما چنینه کیه کیه در میزنه، من دلم میلرزه درو با لِنگر میزنه، من دلم میلرزه ای پری بیا در کنار ما، جان خسته را مرنجان از برم مرو، خسته جان مشو تا برای تو کنم جان از برم مرو، خسته جان مشو تا برای تو کنم جان کیه کیه در میزنه، من دلم میلرزه درو با لِنگر میزنه، من دلم میلرزه نرگس مست تو و بخت من خرابه بخت من از تو و چشم تو از شرابه کیه کیه در میزنه، من دلم میلرزه درو با لِنگر میزنه، من دلم میلرزه کیه کیه در میزنه، من دلم میلرزه درو با لِنگر میزنه، من دلم میلرزه با تیر مژگون می زنی با تیر مژگون می زنی تیرم چند؟ تیرم چند؟ تیرم چند؟ غم عشقت مرا از پای افکند پای افکند، پای افکند با تیر مژگون می زنی با تیر مژگون می زنی تیرم چند؟ تیرم چند؟ تیرم چند؟ غم عشقت مرا از پای افکند پای افکند، پای افکند چرا می زنی، می زنی، می زنی، می زنی یار؟ چرا می کشی، می کشی، می کشی، می کشی یار؟ (آقای ستار) چرا می زنی، می زنی، می زنی، می زنی یار؟ چرا می کشی، می کشی، می کشی، می کشی یار؟ تو با ناوک مژگون، تو با ناوک مژگون همه خلق جهان را، همه پیر و جوان را جانم همه پیر و جوان را تو با ناوک مژگون، تو با ناوک مژگون همه خلق جهان را، همه پیر و جوان را جانم همه پیر و جوان را من که اون برق نگات یادم نمیره های های گریه هات یادم نمیره من که اون برق نگات یادم نمیره های های گریه هات یادم نمیره چرا می زنی، می زنی، می زنی، می زنی یار؟ چرا می کشی، می کشی، می کشی، می کشی یار؟ چرا می زنی، می زنی، می زنی، می زنی یار؟ چرا می کشی، می کشی، می کشی، می کشی یار؟ تو با ناوک مژگون، تو با ناوک مژگون همه خلق جهان را، همه پیر و جوان را جانم همه پیر و جوان را من که اون برق نگات یادم نمیره های های گریه هات یادم نمیره من که اون برق نگات یادم نمیره های های گریه هات یادم نمیره

تو ما رو دیوونه کردی دل ای دل دل ای دل خونه ام رو ویرونه کردی دل ای دل دل ای دل تو ما رو بیچاره کردی بسوزی دل ای دل تو ما رو آواره کردی بسوزی دل ای دل من از اون نگات می ترسم من از اون لب ها می ترسم آه از اون دوتا چشم سیاه می ترسم می ترسم می ترسم می ترسم